دونمه

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


دونمه (Donmeh) واژه ای ترکی به معنای "مرتدان" است:

1. کلمه "دونمه" مرکب از دو واژه ترکی به هم پیوسته یعنی "دو" و "نمه" است؛ "دو" همان دو (2) فارسی است و "نمه" به معنی عقیده است و به کسانی گفته می شد که دارای دو عقیده بودند: یکی ظاهری یعنی اسلام و دیگری باطنی یعنی یهودی.

2. گفته می شود که این واژه از "دونماک" به معنای "بازگشتگان" مشتق شده است؛ یعنی یهودیان مارانو که از شبه جزیره ایبریا به امپراتوری عثمان مهاجرت کردند.

این اسم برای یک گروه یهودی و ترک شبتانیست به کار رفت که تقیه در پیش گرفته بودند و در سالونیکا اقامت داشتند، آنها مانند "شابتای زوی"(ماشیح دروغین) به اسلام گرویده بودند. بسیاری از پیروان شابتای معتقد بودند که ارتداد وی و مسلمان شدنش بنابر درخواست پنهانی خداوند صورت گرفته است و در واقع وی اراده الهی را جامه عمل پوشانده است. آنها نیز مانند وی عمل کردند و در خفا بر آداب و رسوم یهود باقی ماندند. (نک: کابالا) تفاوت آنها با یهودیان "مارانو" این بود که یهودیان مارانو به اختیار خود اسلام را برگزیدند؛ زیرا حکومت عثمانی هیچ کس را مجبور به پذیرفتن اسلام نمی کرد.

عقیده دونمه عقیده ای حلول گرا، گنوسیک و افراطی بود. آنها به الوهیت شابتای زوی ایمان داشتند و از نظر آنها او همان ماشیح موعود بود که ده فرمان و دیگر اوامر و نواهی را باطل کرد. آنها معتقد بودند که "تورات" موجود (تورات خلق) تهی از هرگونه معناست و زوی تورات تجلیات را جایگزین آن ساخته است. این تورات، تفسیر مجدد تورات قدیمی توسط زوی است.

مرکز این گروه ابتدا در ادرنه قرار داشت و سپس به سالونیکا منتقل شد. هر یک از یهودیان دونمه دارای دو اسم بود: یکی نام اسلامی ترکی و دیگر نام عبری که در میان اعضای این گروه سری شناخته شده بود. آنها خود را یهودی می دانستند. آنان "تلمود" را به همراه دیگر یهودیان فرا می گرفتند و در هنگام برخورد با مشکلات از حاخامها فتوا می خواستند؛ و تمامی اعیاد یهودی را گرامی می داشتند و به تمامی آداب و رسوم یهودی به استثنای تعطیلی کار در روز شنبه پایبند بودند؛ زیرا نمی خواستند دیگران را متوجه یهودی بودن خود نمایند. آنها به اعیاد یهودی عیدی دیگر یعنی روز تولد شابتای زوی را افزودند و آن را مقدس ترین عید دانستند. دونمه مردگان خود را در قبرستان مخصوص خود دفن می کردند. البته هر یک از گروههای آنها در معبد خاص خود به نام قهال (گروه یا گروه نمازگزار) عبادت می کردند.

این معبد معمولاً در مرکز محله و در جایی که از چشم بیگانگان پنهان بماند برپا می شد. نمازها و مراسم آنها در کتاب جیبی کوچکی به چاپ می رسید تا بتوانند آن را به آسانی پنهان نمایند. کتابهای نمازها در اصل به زبان عبری نوشته می شد، اما زبان لادینو در ادبیات دینی و غیردینی جایگزین زبان عبری شد و سپس در اواسط قرن نوزدهم زبان ترکی جایگزین لادینو شد. این جماعت یا دست کم یکی از گروههای آن به اباحی گری، فساد اخلاقی و غرق شدن در سکس متهم شدند. آنها در مراسم خاصی همسرانشان را با یکدیگر عوض می کردند و به ازدواجهایی روی می آوردند که شریعت یهود آن را حرام می دانست (البته چنین مواردی در میان همه گروههای حلول گرا که اصول و ارزشها را بی اعتبار می سازند رایج است).

دونمه ده فرمان جدید ساختند که زنا را حرام نمی دانست و "زنا نکن" را به این معنا می دانست که انسان در انجام عمل زنا باید خویشتن دار باشد و نه این که کاملاً از آن پرهیز نماید. سخنان طولانی یکی از رهبرانشان دربردارنده دفاع قوی از اسقاط تحریمهای مربوط به سکس در "تورات خلق" است. "دایره المعارف یهود" بر این نکته تأکید می کند که آنها در یکی از اعیاد خود به نام "عید حمل" به فحشا و عربده کشی روی می آورند (22 مارس/آدار). این عید در ابتدای بهار است. البته به نظر می رسد این مراسم اساسا به فرقه قنهیلیه اختصاص دارد که به هر حال از نظر جمعیت بزرگ ترین فرقه یهودیان دونمه به شمار می رود.

یهودیان دونمه به چند فرقه تقسیم می شوند.

الف ـ یعقوبیه:

پس از مرگ زوی آخرین همسر وی اعلام کرد که روح همسرش در برادرش یعقوب فیلسوف (یا یعقوب کوریدو یعنی محبوب) حلول کرده است. و زوی بار دیگر از خلال وی تجسم یافته است. پیروانیعقوب مسلمانان شدند و او نیز در سال 1690 حج به جا آورد و در هنگام بازگشت از دنیا رفت. نزدیک به سیصد خانواده از وی پیروی کردند و به طور کلی هواداران وی از یهودیان دونمه جدا شدند.

به هواداران یعقوب، "یعقوبیه" گفته می شد و نام آنها در زبان لادینو "ارابادوس" یعنی "موتراشیده های پاکیزه" بود؛ زیرا آنها موی سر خود را کاملاً می تراشیدند و البته ریش خود را بلند می کردند. ترکها به آنها "طربوشلوه" یعنی کسانی که بر سر طربوشه می گذارند، می گفتند. این گروه اساسا افراد طبقه متوسط جامعه را دربرمی گرفت. آنها حداقل از نظر ظاهری کاملاً با جامعه ترکیه آمیخته بودند.

ب ـ ازمیریه:

به بقیه افراد دونمه ازمیریه گفته می شد، اما طولی نکشید که آنها نیز به دو گروه تقسیم شدند:

1 ـ قنهیلیه:

این گروه ("قونیوسوس" به زبان لادینو و "کارکاشلر" به زبان ترکی).در سال 1700 بار دیگر تقسیم شدند و رهبر دیگری به نام باروخیا روسو وارد صحنه شد. او اعلام کرد که تجسم دیگری از شابتای زوی است. پیروانش از او به عنوان تجسم یا تجلی مقدس نام می بردند و وی پروردگار آنها به شمار می رفت. باروخیا روسو که نام ترکی وی مصطفی چلبی بود و به نام باروخ فونیو نیز شناخته می شد از تندروترین دونمه ها بود.

او تورات مشیحانی باطنی یا تورات تجلیات را که خواستار واژگون ساختن ارزشها بود، آموزش می داد. برای او مثال خواستار لغو سی و شش حرام ذکر شده در تورات شد که در زبان عبری به آن کیریتوت گفته می شد. مجازات هر یک از موارد یاد شده ریشه کن ساختن و از بین بردن روح فرد گناهکار بود. وی اعلام کرد که عمل به سی و شش مورد یادشده نه تنها مجازات ندارد بلکه واجب است. یکی از موارد یادشده روابط جنسی از جمله ارتباط با محارم بود. اعضای این گروه از دونمه غالبا پیشه ورانی مانند باربر، کفاش و قصاب بودند.

گفته می شود که تمام آرایشگرهای سالونیکا از پیروان این گروه بودند. آنها ریش خود را بلند می گذاشتند و موی سر خود را نمی تراشیدند. آنان با توجه به هیچ انگاری دینی شان تندروترین فرقه به شمار می رفتند. این گروه از دونمه ها در میان یهودیان فعالیتهای تبلیغی گسترده ای داشتند و انجمنهای وابسته به این گروه در اماکن متعدد برپا شد. جنبش فرانکیسم از یکی از همین انجمنها کار خود را آغاز کرد.

2 ـ قپانچی:

پس از مرگ باروخیا گروه دیگری به نام قپانچی انشعاب یافت. قپانچی واژه ای ترکی به معنای "گذشتگان" و یا "دربانان" است که در زبان لادینو به آنها "کاوالیروس" گفته می شود. اعضای این گروه از به رسمیت شناختن کوریدو سر باز زدند و ماهیت مشیحانی باروخیا را مردود دانستند. آنها تنها شابتای زوی را قبول داشتند و نام ازمیریه تنها به آنها گفته می شد. آنان اشراف جنبش شبتانیسم محسوب می شدند. پزشکان، مهندسان، صاحبان مشاغل آزاد و ثروتمندان یهودی عضو این فرقه بودند. ایشان سر خود را می تراشیدند ولی ریش خود را بلند می گذاشتند.

هر یک از گروههای دونمه جدای از دیگری می زیست. بسیاری از اعضای دونمه در انقلاب سال 1909 ترکیه نقش مهمی برعهده داشتند. به ویژه داوود بیک که بعدها وزیر دارایی شد. او از نسل باروخیا، رئیس گروه افراطی قنهیلیه بود. در میان یهودیان سالونیکا شایع است که خود کمال آتاتورک نیز از دونمه بوده است.

آمار جمعیت دونمه تنها به صورت تقریبی در دست است. گفته می شود که تعدادشان قبل از جنگ جهانی اول به ده تا پانزده هزار نفر می رسید. پس از امضای موافقتنامه ترکیه و یونان پس از جنگ سال 1924 در زمینه مبادله شهروندان، جمع آنها پراکنده شد؛ زیرا آنها به عنوان مسلمان اسمی مجبور بودند محل اقامت خود در سالونیکا را ترک کرده، در نقاط مختلف ترکیه به ویژه استانبول ساکن شوند. آنها سعی کردند بار دیگر به اقلیت یهودی بپیوندند، ولی درخواست آنها پذیرفته نشد؛ زیرا فرزندان آنها نامشروع به شمار می آمدند.

چندی پیش نقال از چهره این فرقه افتاد؛ فرقه ای که برای مدتی طولانی توانسته بود حقیقت خود را هم از مسلمانان و هم از یهودیان پنهان سازد؛ زیرا اسناد و دست نوشته های کشف شده مشخص کرد که آنها عمیقا هیچ انگارند و کاملاً از اسلام و یهودیت به دور بوده اند. تمام تلاشهای به کار رفته برای متقاعد ساختن ایشان جهت هجرت به اسرائیل ناموفق باقی ماند و در میان مهاجران ترک تنها تعداد اندکی از یهودیان دونمه دیده می شدند.

دلایل و شواهد متعددی نشان می دهد که قنهیلیه تا دهه شصت به حضور خود ادامه دادند و چارچوب سازمانی خود را حفظ کردند و رئیس آنها استاد دانشگاه استانبول است. به نظر می رسد اعضای آن با جنبشهای فراماسونی ترکیه ارتباط تنگاتنگ دارند و نقش فعالی در سکولاریزاسیون ترکیه ایفا کرده اند. این موضوع به جنبش فراماسونی ویژگی خاصی می بخشد.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد پنجم،

چاپ اول، پاییز 1382.