خلیج فارس، طرح شارون برای تصرف منطقه

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


روزنامه اسرائیلی یدیعوت آهارانوات در سال 1982 طی مقاله ای اندیشه های شارون را مورد بحث قرار داد و مجله فلسطینی الارض نیز این مقاله را به عربی ترجمه کرد که مجددا روزنامه الجزایری "الشعب" آن را در تاریخ 2/12/1982 چاپ کرد و از طرح شارون برای تصرف حوزه های نفتی خلیج فارس پرده برداشت. این روزنامه اسرائیلی از قول وی نوشته است: "برای این که به مسأله فلسطین برای همیشه خاتمه دهیم و برگ نفت را از دست اعراب بگیریملازم است که ارتش اسرائیل پیشروی کرده و پس از عبور از اردن، کویت را به اشغال خود درآورد.

اشغال عمان منجر به سقوط ملک حسین و انتخاب یاسرعرفات به ریاست جمهوری فلسطین توسط پارلمان اردن، خواهد شد. سفر از عمان به کویت تنها دو روز طول می کشد و در این راه هیچ قدرتی نمی تواند پیشروی ستونهای تانک اسرائیلی را متوقف سازد. بعد از اشغال کویت توسط اسرائیل نفت دیگر نه یک سلاح عربی که یک نفت یهودی خواهد بود."

نکته قابل توجه در گفته شارون این است که دعوت وی مبنی بر اقامت فلسطینیان در اردن و دادن عنوان کشور فلسطین به آن یک خواست دیرینه اسرائیل بوده که شعارش چنین است: "ما اجازه نمی دهیم کشور سومی به نام فلسطین میان اردن و اسرائیل به وجود آید. موافقت ما با ایجاد کشور فلسطینی در شرق رودخانه اردن، انصراف از حق خودمان است، زیرا آن سرزمین که در تورات جلعاد نامیده می شود، ارض اسرائیل است". و حال که اسرائیل نام فلسطین را برای این کشور انتخاب کرده، بنابراین بهتر است که در رأس آن یک رهبر فلسطینی باشد. و اگر یاسر عرفات ریاست این کشور ادعای را نپذیرد، به طور حتم افراد ضعیف النفس و سست عنصر بسیاری وجود خواهند داشت که با شتاب ریاست این کشور را در پناه سرنیزه های اسرائیلی خواهند پذیرفت و اقدام به امضای قرارداد کمپ دیوید تازه ای با کشور صهیونیستی خواهند کرد.

جزییات طرح

طبق بررسی کارشناسان نظامی عربی (سپهبد ستاد سعدالدین شاذلی) طرح شارون برای اجرای این نقشه به شکل زیر تصور شده است:

ـ ارتش یکم اسرائیل متشکل از 12 لشکر زرهی + 3 لشکر مکانیکی دو روزه به اردن یورش می برد و سپس در شمال اردن تمرکز می یابد و آماده حرکت به سوی دمشق در محور درعا ـ دمشقمی شود.

ـ ارتش دوم اسرائیل متشکل از 6 لشکر زرهی در خاک اردن به طرف خلیج (فارس) حرکت می کند و در هفتمین روز عملیات به کویت و ظهران مناطق نفت خیز شرق عربستان می رسد. (فاصله رودخانه اردن تا کویت حدود 1300 کیلومتر و تا ظهران حدود 1550 کیلومتر است).

ـ ارتش سوم اسرائیل متشکل از 9 لشکر زرهی + 3 لشکر مکانیکی در شمال اسرائیل تمرکز می یابد و آماده حرکت به سوی دمشق از طریق دره بقاع می ماند.

ـ یک سپاه چترباز (3 لشکر) فرودگاهها و منابع اصلی آب و انبارهای سوخت در طول مسیر پیشروی ارتش دوم را اشغال می کند.

- ارتش چهارم متشکل از 6 لشکر زرهی + 4 لشکر مکانیکی، نیروی ذخیره استراتژیک به شمار می رود.

در زمانی که شارون طرح خود را برای تصرف منطقه خلیج فارس ارایه داد، مقایسه میان نیروهای عربی و اسرائیلی (تسلیحات، نوع و ویژگیها) طبق ارقام انستیتوهای علمی و مجلات تخصصی و در رأس آنها انتشارات و پژوهشهای انستیتو بین المللی مطالعات استراتژیک لندن... و انستیتو بین المللی پژوهشهای صلح استهکلم که از شهرت علمی والایی برخوردارند نشانگر برتری کمی و کیفی تجهیزات رژیم صهیونیستی بود.

با توجه به آمار بالا روشن می شود که اسرائیل در آن زمان از لحاظ کمیت و کیفیت و فرماندهی از برتری قاطعی بر مجموع نیروهای سوریه و اردن و کویت و سعودی برخوردار بوده است.

ـ اسرائیل دارای 33 لشکر زرهی در مقابل 21 لشکر=برتری به نسبت 3 در مقابل 2 افزون بر این که آزادی ابتکار عمل به عنوان آغاز کننده تجاوز. به این معنا که می تواند برای درهم کوبیدن نیروهای زرهیاعراب، از نیروی هوایی خود در مراحل اولیه جنگ استفاده کند و بدین گونه تلفات و زیانهای سنگینی به نیروهای عربی وارد کند به گونه ای که کارآیی آن در مراحل بعدی جنگ تضعیف شود.

ـ اگر هواپیماهای خط اول را هواپیماهای مافوق سرعت و خط دوم را زیر سرعت صوت فرض شود، نتیجه این می شود که هواپیماهای (لیتنج + میگ ـ 17 + اف ـ 5 + اسکای هوک) را باید از خط اول بودن خارج کرد.

بدین گونه روشن می شود که در زمان ارایه طرح مذکور اسرائیل در مقابل 389 فروند هواپیمای متعلق به این چهار کشور عربی، 530 فروند هواپیمای مدرن داشته است. در اینجا علاوه بر برتری کمی، اسرائیل از برتری کیفی در زمینه دستگاههای مدرن اکتشافی و دستگاههای الکترونیک و سطح آموزش خلبانان، برخوردار است. بدین گونه نیروی هوایی اسرائیل از برتری خرد کننده ای نسبت به نیروهای هوایی عربی برخوردار بود.

علاوه بر برتری کیفی و کمی، واحد فرماندهی نیز جای خاص خود را دارد. چرا که هماهنگی میان نیروهای نظامی چهار کشور که تحت فرمان ستاد فرماندهی واحدی نیستند، مسأله بسیار دشواری است. اگر هم فرض کنیم تعادل از لحاظ تعداد نیروها و نوع تسلیحات و سطح آموزش برقرار است، باز وحدت فرماندهی نظامی و رهبری سیاسی کافی است که پیروزی قاطعی علیه دشمن دارای فرماندهی متعدد، کسب کند.

مراحل اجرایی این طرح

عبارت است از:

مرحله اول:

این مرحله دو روز طول می کشد و طی آن خاک اردن در نور دیده می شود. و نیروهای اسرائیلی مأموریتهای زیر را انجام می دهند.

الف ـ مأموریت نیروی هوایی:

1ـ انهدام نیروی هوایی اردن.

2ـ انهدام کلیه پایگاههای هوایی اردن.

3ـ انهدام هواپیماهای آواکس سعودی.

4ـ انهدام پایگاه سعودی تبوک.

5ـ انهدام نیروی زرهی اردن.

ب ـ مأموریت ارتش یکم (12 لشکر زرهی + 3 لشکر مکانیکی):.

1ـ انهدام آن تعداد از تانکهای اردن که نیروی هوایی موفق به انهدام آنها نشد.

2ـ از جنگ در شهرها اجتناب می ورزد و به سرعت به طرف مرزهای شمالی اردن پیشروی می کند و با نیرویی دست کم 9 لشکر زرهی آماده پیشروی در خاک سوریه از طریق محور درعا ـ دمشق می شود.

3ـ نیرویی، حداکثر متشکل از سه لشکر زرهی و سه لشکر مکانیکی را برای محاصره عمان اختصاص می دهد. این نیرو، به انهدام بقایای مقاومت در خاک اردن، می پردازد.

ج ـ مأموریت ارتش دوم (6 لشکر زرهی):

1ـ در منطقه ای جنوب دریاچه طبریه از رودخانه اردن عبور و به سمت شرق ـ مرز اردن و سعودی ـ پیشروی می کند و از شرکت در نبردهای بزرگ داخل اردن اجتناب می ورزد.

2ـ منطقه فرودگاه طواریف را (حدود 25 کیلومتر داخل خاک سعودی) اشغال و در همان جا مستقر می شود.

مرحله دوم:

این مرحله پنج روز طول می کشد و طی آن نیروهای سوریه و سعودی تثبیت می شوند و نیروهای اسرائیلی برای اشغال کویت و پایگاه ظهران در سعودی، پیش می روند. در این مرحله نیروهای مسلح اسرائیل مأموریتهای زیر را انجام می دهند:

الف ـ مأموریت نیروی هوایی:

1ـ انهدام نیروی هوایی کویت.

2ـ انهدام پایگاههای سعودی واقع در بخششمالی کشور.

3ـ کمک به نیروهای چترباز و هوابُرد در اشغال و تأمین فرودگاههای واقع در سر راه پیشروی ارتش دوم به سوی خلیج فارس. این فرودگاهها عبارتند از: طواریف، بدنه، رفعه، تیسومه، کویت، ظهران.

4ـ حمل سوخت و غذا به فرودگاههای بدنه و رفعه و تیسومه به منظور تأمین نیازهای ارتش دوم در جریان پیشروی به سوی کویت.

5ـ زیر نظر گرفتن نیروی هوایی سوریه و سعودی و جلوگیری از دخالت آنها در عملیات.

6ـ به محض تأمین به وسیله نیروی هوابرد، آماده عملیات از فرودگاههای طواریف و بدنه و رفعه و تیسومه و کویت و ظهران می شود.

7ـ کمک به ارتشهای زمینی اول و دوم و سوم، همراه با دادن اولویت به ارتش دوم که در حال پیشروی به سوی خلیج (فارس) است.

ب ـ چتربازان و نیروهای هوابرد

مأموریتهای زیر را انجام می دهند:

1ـ اشغال و تأمین کلیه فرودگاههای واقع در سر راه پیشروی ارتش دوم به ویژه فرودگاههای طواریف و بدنه و رفعه و تیسومه و کویت و ظهران.

2ـ تصرف چند هدف مهم از جمله انبارهای سوخت و چاههای آب واقع در طول محور پیشروی ارتش دوم.

3ـ توسط هواپیماها و هلی کوپترها، هرگونه ضد حمله تانکهای سعودی و یا کویت را درهم می شکنند.

ج ـ ارتش دوم در محور بدنه ـ رفعه ـ تیسومه ـ کویت ـ ظهران پیشروی و در هفتمین روز عملیات کویت و پایگاه ظهران در سعودی را اشغال می کند.

د ـ ارتشهای اول و سوم با مستقر کردن 18 لشکر زرهی + 3 لشکر میکانیکی در مرزهای جنوبی و غربی سوریه، نیروهای سوری را وادار به تسلیم می کنند.

آیا اجرای این طرح امکان پذیر است؟

پس از افشای این طرح توسط روزنامه "یدیعوت آهارانوت" و ترجمه و انتشار آن در رسانه های گروهی عربی، این سؤال در ذهن بسیاری از کسانی که مسائل خاورمیانه و کشمکش اعراب و اسرائیل را دنبال می کردند ایجاد شد که آیا به لحاظ نظامی و سیاسی اجرای این طرح امکان پذیر است یا خیر؟ در این راستا تحلیلها و دیدگاههای مختلفی مطرح شد که لازم است در این نوشتار به دو دیدگاه اساسی آنها اشاره شود.

دیدگاه اول:

این دیدگاه که شامل نظریه سپهبد ستاد سعدالدین شاذلی می باشد و وی آن را در نشریه خبری خبرگزاری وفا به شماره 1063 مورخه 3/6/1983 مطرح کرده است معتقد است که:

از لحاظ صرفا نظامی، طرح قابل اجرا بوده و موفقیت آن صد در صد تضمین شده است اسرائیل، چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ کمیت، در دو مرحله از برتری برخوردار است:

در مرحله نخست، نیروی هوایی اسرائیل قادر است کل نیروی هوایی اردن و 50 درصد نیروی زمینی این کشور را پیش از یورش نیروهای زرهی اسرائیل به اردن با برتری پنج در مقابل یک، منهدم کند. در مرحله دوم اسرائیل می تواند با نیرویی معادل 18 لشکر زرهی و 3 لشکر مکانیکی در مقابل 12 لشکر زرهی و 2 لشکر مکانیکی سوریه، نیروهای این کشور را وادار به تسلیم کند. تحول اوضاع به سوی درگیری داغ میان نیروهای سوری و اسرائیلی و یا اکتفا کردن طرفین به صف آرایی در مقابل هم، تأثیری روی پیشروی ارتش دوم اسرائیل به سوی خلیج (فارس) نخواهد داشت.

در جبهه خلیج (فارس) نیز نیروی هوایی و واحدهای هوابرد اسرائیل با همکاری هواپیماهایهلی کوپتر، پیش از آغاز یورش ارتش دوم به منطقه با برتری پنج در مقابل یک، حدود 50 درصد نیروهای زرهی سعودی و کویت را منهدم خواهند کرد.

اما به لحاظ سیاسی باید گفت که هرگونه طرح نظامی، نیاز به تصمیم گیری سیاسی دارد. آیا رهبری سیاسی اسرائیل قادر است چنین تصمیمی اتخاذ کند؟ در این خصوص دو علت اساسی باعث می شود که اتخاذ چنین تصمیمی دشوار باشد. اول این که کسب موافقت آمریکا با اجرای طرح، و دادن چراغ سبز به اسرائیل برای آغاز عملیات، ضروری است.

این امر در مقاله روزنامه "یدیعوت آهارانوت" کاملاً مشهود است. این روزنامه نوشته است: "اگر روزی کویت بعد از عمان به دست اسرائیلیها سقوط کند، تنها به این دلیل خواهد بود که آمریکا چنین خواسته بود. چرا که هواپیماهای اسرائیل در آمریکا ساخته شده و سوخت و بمبها و مهمات آن آمریکایی است و اسرائیل بدون کمکهای سخاوتمندانه و گسترده آمریکا حتی یک روز قادر به ادامه حیات نیست". دلیل دوم این که خصومت میان اعراب و اسرائیل ریشه دار و جاودانه خواهد شد.

در همان مقاله آمده است: "اگر چنین شود، اسرائیل در یک قفس حمایت شده و مانند گربه عظیم الجثه ای خواهد بود که در محاصره صد میلیون موش گرسنه، قرار گرفته باشد". این روزنامه صهیونیستی علاوه بر انتقاد، از ستایش شارون و دید شارون او غافل نمانده و نوشته است: "شارون تنها کسی است که دیدگاه استراتژیک همه جانبه ای نسبت به نقش اسرائیل در خاورمیانه و جهان، در رابطه با حال و آینده و شاید هم دورتر از این، دارد. و می توان جنگ لبنان را صرفا بخشی از طرح همه جانبه و گسترده تر وی دانست".

دیدگاه دوم:

این دیدگاه معتقد بود که اگر چه ممکن استاسرائیل نیروهای خود را به منطقه خلیج فارس برساند اما اولاً: امریکا چنین اجازه ای را به اسرائیل نخواهد داد. زیرا آمریکا روابط خوبی با رژیمهای حاکم در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس دارد. آمریکا و کشورهای غربی نفت مورد نیاز خود را بدون هیچ مانعی و مشکلی از این کشورها تأمین می کنند آمریکا برای تعیین حجم تولید و کنترل قیمتها، این کشورها را تحت فشار می گذارد تا بخش اعظم درآمدهای نفتی این کشورها در بانکهای آمریکایی سپرده می شود و آمریکا در سرمایه گذاریهای خود و رونق اقتصادی خود از این پولها بهره برداری می کند.

اجازه دادن به اسرائیل برای اشغال خلیج فارس، منجر به افزایش خصومت میان اعراب و آمریکا خواهد شد تا حدی که اصلاح آن در آینده ممکن است دشوار باشد. افزون بر آن سپردن برگ نفت به دست اسرائیل لجاجت و خیره سری و عدم تسلیم آن در برابر فشارهای احتمالی آمریکا را بیشتر خواهد کرد. بی تردید رژیم های عربی خلیج فارس بیشتر از اسرائیل با فشارها و خواستهای آمریکا، کنار می آیند و اگر رژیم سعودی و کشورهای عربی خلیج فارس به سیاست فعلی خود ادامه دهند، هیچ دلیلی وجود ندارد که آمریکا به اسرائیل اجازه اشغال خلیج فارس را بدهد. شاید اجازه اشغال اردن را به منظور تحمیل راه حل اسرائیل مبنی بر ایجاد کشور فلسطینی بر ویرانه های پادشاهی اردن بدهد، اما اشغال خلیج فارس را در پرتو اوضاع فعلی توسط رژیم صهیونیستی، اجازه نخواهد داد".

دوما اسرائیل قادر به تحمل بهای این پیروزی نظامی نیست. زیرا که عملیات اشغال خلیج فارس ممکن است تلفات انسانی چندانی برای اسرائیل نداشته باشد، اما زیانهای دیگری وجود دارد که این اشغالگری به اسرائیل تحمیل خواهد کرد که عبارتند از :

1ـ حفظ سرزمینهای اشغال شده در اردن وعربستان سعودی و کویت به اسرائیل تحمیل خواهد کرد که نیروهای خود را در سطحی وسیع پراکنده نگه دارد. و در نتیجه مجبور خواهد بود بخش اعظم سربازان خود را در حالت آماده باش دایمی نگه دارد و این امر تأثیر دوگانه روی اقتصاد آن خواهد داشت. چرا که درصد زیادی از نیروی کار در صحنه تولید حضور نخواهد داشت و در نتیجه هزینه های جنگ، آسیب فراوانی به اقتصاد آن وارد خواهد آمد.

2ـ افزون بر آن ممکن است اعراب برای مقاومت در برابر این اشغالگری، چاههای نفت را به آتش بکشند و در نتیجه بحران انرژی پیش می آید و جهان، اسرائیل را به عنوان مسئول این وضع سرزنش خواهد کرد.

در کنار دیدگاهها و نظریه های فوق الذکر، دیدگاه دیگری نیز در رابطه با اصل طرح نقشه شارون برای تصرف منطقه خلیج فارس مطرح شد مبنی بر این که اگر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران نبود و نیروهای نظامی دو کشور گرفتار این جنگ نبودند، شارون حتی جرأت اندیشیدن در باره این ماجراجویی را نداشت. اگر نیروهای مصری و عراقی و ایرانی در کنار نیروهای اردنی و سوری می ایستادند، اسرائیل نمی توانست بر نیروهای عربی، برتری داشته باشد و کشورهای مسلمان منطقه می توانستند چنین تهاجم اسرائیلی را درهم بشکنند. اما مصر گرفتار زنجیرهای توافقنامه کمپ دیوید و نیروهای نظامی عراق و ایران نیز درگیر با یکدیگر بودند. لذا عربستان سعودی و کشورهای عربی خلیج فارس می بایستی توان رزمی خود را تا آنجا افزایش دهند که بتوانند نیروی بازدارنده ای در مقابل اسرائیل باشند.

عوامل تبدیل طرح تصرف خلیج فارس:

چندین عامل و رویداد محلی، منطقه ای و جهانی باعث شد تا طرح شارون برای تصرف منطقهخلیج فارس و شکل اولیه و ابتدایی خود تغییر یابد و از دهه دوم توسط نظریه پردازان سیاسی و نظامی صهیونیستی و آمریکایی به سناریویی جدید تبدیل شود. سناریویی که بازیگران سیاسی محلی، منطقه ای و جهانی در آن به ایفای نقش می پردازند. این عوامل و رویدادها عبارتند از:

1 ـ شکل گیری جنبش حزب الله و مقاومت اسلامی لبنان:

این جنبش در مدت زمان محدودی توانست ضربات مهلکی بر پیکر رژیم صهیونیستی وارد کرده و خواب از نیل تا فرات رهبران این رژیم را آشفته ساخته و نیروهای نظامی آن را مجبور به عقب نشینی از جنوب لبنان کند. در حقیقت این وضعیت باعث شد تا رژیم صهیونیستی فکر اشغال مستقیم نظامی منطقه خلیج فارس توسط نیروهای نظامی خود را از سر بیرون کرده و گزینه بهتر و بدون دردسری را برای تسلط بر منابع عظیم نفت و گاز این منطقه انتخاب کند.

2 ـ پیدایش و رشد اسلام گرایی در میان مردم کشورهای مسلمان منطقه:

اسلام گرایی در میان مردم مسلمان منطقه، خطری بالقوه برای رژیم صهیونیستی و منافع ایلات متحده آمریکا محسوب می شود. این حالت در سال 1987 منجر به وقوع انتفاضه در سرزمینهای اشغالی فلسطین گردید. انتفاضه علی رغم اقدامات سرکوبگرانه ای که رژیم صهیونیستی علیه ملت مسلمان فلسطین انجام داد توانست رژیم صهیونیستی را در تنگنای بزرگی قرار دهد که خارج شدن از آن تقریبا برایش امری محال شد.

همین امر باعث شد تا رژیم صهیونیستی که از تأمین امنیت شهروندان اسرائیلی در فلسطین اشغالی عاجز شده بود طرح شارون مبنی بر تصرف منطقه خلیج فارس را در سناریوی جدیدی مشترکا با آمریکا اما بدون حضور مستقیم نیروهای نظامی اسرائیلیدنبال کند.

3 ـ سقوط نظام کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی:

فروپاشی ابر قدرت شرق و به دنبال آن بلوک شرق باعث شد تا جهان دو قطبی به ناچار به سوی تک قطبی شدن پیش رود. برخی از کشورهای اردوگاه شرق یا به دامان غرب به ویژه آمریکا روی آورند و یا سیاست مستقلی را در پیش گیرند. این وضعیت فرصت مناسبی را برای آمریکا و صهیونیسم جهانی به وجود آورد تا برای سلطه مطلق بر جهان، تئوری جدیدی را مطرح کنند که در رأس هرم آن آمریکا قرار داشته باشد.

این تئوری اولین بار پس از فروپاشی قطعی بلوک کمونیسم، توسط هنری کیسینجر صهیونیست معروف وزیر خارجه اسبق آمریکا مطرح شد. وی اظهار داشت:

"ما دو دیو فاشیسم و کمونیسم را از روی سینه بشریت برداشتیم و حالا نوبت بنیادگرایی (اسلامی) است."

جرج بوش پدر نیز وقتی می خواست به مردم دنیا مژده بدهد که دیو کمونیسم به همت آمریکا از روی سینه بشریت برخاست یکی از نظریه پردازان صهیونیستی شورای روابط خارجی آمریکا اصطلاح جدیدی برای او نوشت که تئوری "نظم نوین جهانی" نام گرفت.

از این زمان سناریوی جدید برای تصرف منطقه خلیج فارس توسط آمریکا ـ که تحت تأثیر شدید لابی صهیونیسم قرار داشت و خود را حاکم بلامنازع جهان می دانست ـ شتاب بیشتری گرفت.

4 ـ رشد جریانهای اسلام گرا در کشورهای اسلامی منطقه:

رشد جریانهای اسلام گرا در کشورهای اسلامی منطقه همچون ترکیه، پاکستان، و کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس باعث شد تا زمینه هایمتزلزل شدن پایه های حکومتهای برخی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه کویت، عربستان و بحرین فراهم شود. افزون بر آن، تداوم کشمکشهای درونی منطقه ای و افزایش اختلاف میان کشورهای منطقه (قطر با بحرین و عربستان، کویت با عراق، عربستان با یمن، عمان با امارات) به بی ثباتی محیطی و رفتاری در منطقه منجر شد.

این حوادث موجب شد تا آمریکا که در گذشته سعی کرده بود هر یک از رژیمهای عربی منطقه را به نوعی زیر چتر حمایتی خود در آورد و یا آنها را در چارچوبهای امنیتی موردنظر خود مثل "شورای همکاری خلیج فارس" قرار دهد تا از تداوم کشمکشهای درون منطقه ای خلیج فارس جلوگیری کند توسط لابی صهیونیستی در سیاستهای گذشته خود در منطقه خلیج فارس ـ که از دوره نیکسون آغاز شده و در دوره ریگان تکامل یافته بود ـ تجدیدنظر کند و به جای تقویت نظامی کشورهایی همچون عربستان، کویت، بحرین و عمان و به دست آوردن تسهیلات بهره برداری از پایگاههای نظامی خود در بحرین و عربستان، حضور نیروی نظامی خویش را در منطقه خلیج فارس گسترش دهد. تدابیری نیز اتخاذ کند که هرگاه اهداف اساسی خود را در مخاطره ببیند دست به عملیات نظامی بزند و در این تصمیم گیری، اراده و خواست کشورهای منطقه حتی متحدان عرب آن اهمیت و تأثیر اندکی برای او نداشته باشد.

مجموعه رویدادهای فوق الذکر باعث شد تا آمریکا با همفکری و همراهی رژیم صهیونیستی، سناریوی تصرف منطقه خلیج فارس و تسلط بر منابع و ذخایر نفتی و گازی را کامل کرده و به سرعت با استفاده از یک بازیگر قهّار منطقه ای بنام صدام حسین که در جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران به ایفای نقش پرداخته بود حضور نظامی خود را در منطقه تثبیت کند.

مآخذ:

  1. صفاتاج، مجید: دانشنامه فلسطین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، جلد چهارم، تهران 1383.
  2. صفاتاج، مجید: سناریوی جنگ نفت، انتشارات سفیر اردهال، تهران 1386.