تورات

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


الف ـ تعریف:

تورات (Torah) واژه ای است قدیمی در زبان عبری و معنای آن هدایت و ارشاد است. تورات از فعل "یوریه" به معنی "یاد می دهد" یا "راهنمایی می کند" گرفته شده است. احتمال دارد که از فعل "باراه" به معنی "قرعه کشی می کند" نیز گرفته شه باشد. واژه تورات در اصل معنی مشخصی ندارد و به معانی وصایا، شریعت، اوامر و تعالیم به کار می رفته است. یهودیان نیز آن را برای اشاره به کل آیین یهود به کار برده اند. سپس این کلمه برای اشاره به پنتاتوخ یا اسفار پنجگانه حضرت موسی(ع) به کار رفت (در مقابل اسفار انبیا و کتابهای حکمت و سرود) و سپس به واژه ای تبدیل شد که شامل کل "عهد عتیق" می شد و در مقابل تفسیرهای حاخامها قرار داشت. به تورات به عنوان "قانون" یا شریعت اشاره می شود و چنین به نظر می رسد که این متأثر از ترجمه هفتادی باشد که واژه تورات را به واژه یونانی "نوموس=قانون" ترجمه کرده است. کاربرد این نام در ادبیات دینی یهود به گونه ای رواج یافت که واژه "تورات" با قانون مترادف شد.

در چارچوب اندیشه حلولی، حدود اشیا و الفاظ درهم می آمیزد و پاره ای از مدلولها و مفاهیم در یکدیگر ذوب می شوند و رابطه دال و مدلول از هم می گسلد. این همان چیزی است که با تسلط تدریجی حلول گرایی در مورد واژه تورات رخ داد. حاخامها معنی این واژه را با تکیه بر عقیده یا شریعت و حلول گرا گسترده تر کردند؛ شریعتی که وحی الهی و تفسیر حاخامها را برابر می داند و معتقد است که دوتورات یا دو شریعت وجود دارد: یکی تورات مکتوب که در کوه سینا به حضرت موسی(ع) وحی شد و دیگری تورات شفاهی که حاخامها از حضرت موسی(ع) نقل می کنند و از همان قداست تورات مکتوب برخوردار است.

از این رو تورات معنی "هالاخا" یافت و همه اوامر و نواهی "تورات"، "تلمود"، "شولحان عاروخ" و فتاوای حاخامها و تفسیرهای ایشان را شامل شد و گاهی حتی مطالب کابالا را نیز دربرگرفت. در تلمود به نقل از خداوند چنین آمده است: "ای کاش مردم مرا ترک می کردند اما تورات را رها نمی کردند" (حجیجاه 1/7). این عبارت بیانگر درجه بالایی از حلول گرایی است؛ زیرا تورات را به عنوان اصلی مطلقی جدا از خدا و حتی مهم تر از آن می داند. در این عبارت مراد از تورات همان تورات شفاهی یعنی اندیشه و تفسیرهای حاخامها است.

از سوی دیگر قلمرو مفهومی این کلمه نیز بسیار گسترده است. هواداران کابالا به تورات ظاهری و تورات باطنی یا تورات خلق و تورات فیض اشاره کرده اند. تورات فیض همان توراتی است که مفسرهای کابالایی امکان دسترسی به آن را دارند و با تورات متداول میان یهود کاملاً تفاوت دارد و دارای آموزه ها و قوانینی است که گاه با هم تناقض دارد. واژه تورات همچنین برای اشاره به رفتار و گفتار یهودیان پرهیزکار نیز به کار رفته است. در تلمود آمده است که سخن آن کس که در سرزمین موعود زندگی کند، همان تورات است. حسیدیستها نیز معتقد بودند که سخن گفتن از بعل شیم طوف، همان تورات است و سخن و عمل هر تسادیک [صدیق ]حسیدی، وابسته به خداست.

تورات بنابر هر دو معنای محدود و گسترده خود، در ضمیر مذهبی یهودیان مرکزیت دارد و قدیم تر از این جهان است؛ خداوند به وسیله تورات و برای آن، جهان را آفریده است؛ تورات عروس پروردگار است که در عرش در کنار او می نشیند و هنگامی که ماشیح به این جهان بیاید تورات با او ازدواج می کند. تاج تورات در معبد یهودیان نگهداری می شود و نشانگری از طلا و نقره به شکل دست دارد که برای خواندن تورات به کار می رود. یکی از مقدس ترین مکانها در معبد یهود، دولابی به نام تابوت عهد است که طومارها و دست نوشته ای شریعت در آن نگهداری می شود.

واژه تورات برای اشاره به همه میراث دینی یهودی ـ از باارزش گرفته تا بی ارزش ـ و تمامی دستورهای خداوند به قوم یسرائیل و به همه جهانیان از طریق یسرائیل به کار رفته است. در منابع کلاسیک یهود هیچ اشاره ای به "یهودیت نمی شد بلکه همیشه از تورات سخن به میان می آمد. اصطلاح یهودیت در عصر هلنی پدیدار شد، اما به رغم مترادف بودن این دو اصطلاح، تفاوت ظریفی نیز میان آنها وجود دارد؛ چه واژه "تورات" برای بیان جنبه های ثابت و الهی یهودیت به کار می رود و واژه "یهودیت" برای بیان جنبه های تغییرپذیرِ تاریخ. به همین دلیل است که می توان از "یهودیت حاخامی" یا "یهودیت اصلاح طلب" سخن گفت، اما امکان سخن گفتن از "تورات حاخامی" یا "تورات اصلاح طلب" وجود ندارد.

بعضی از دانشمندان یهودی معتقدند کلمه "تورات" به معنی عام خود در مقابل کلمه "الهیات" در مسیحیت است. الهیات یهودی، درست مانندالهیات مسیحی همان تأمل و تفکر در تاریخ یهود و سنتهای یهودی است اما به معلمان و حاخامها تعلق دارد نه به کلیسا و بعد خارجی آن همان هالاخا یا شریعت و بعد درونی آن، هاگادا یا داستانهای پندآموز است و هر دو آنها، تورات اند.

واژه تورات همچنین برای اشاره به دست نوشته های اسفار پنجگانه موسی به کار رفته است؛ این دست نوشته ها در معابد یهودی در تابوت عهد نگهداری می شود.

گفتنی است که تورات، زمینه مشترک یهودیان دیندار و یهودیان بی دین است. از این رو هر دو گروه آن را مقدس می شمرند. یهودیان دیندار، تورات را از آن رو مقدس می دانند که از طرف خداوند فرستاده شده است، اما یهودیان بی دین (که معتقد به حلول گرایی بدون خدا هستند) تورات را بدان دلیل که بخشی از فولکلور قوم یهود بیانگر نبوغ این قوم است، مقدس می دانند. اما در نهایت این اختلاف نظر، امری صوری و ظاهری است؛ چه اساس حلول گرایی یهودی، موجب اتحاد این قوم با خداوند می شود.

در میراث صهیونیستی نیز، متفکران صهیونیست بر اهمیت مثلث قوم، زمین و خداوند یا تورات تأکید می ورزند؛ زیرا صهیونیسم فرهنگی (غیردینی) به مثلث قوم، زمین و تورات ایمان دارد در حالی که صهیونیسم دیندار به مثلث قوم، زمین و خداوند معتقد است.

در دوره معاصر نیز واژه تورات در زبان عبری جدید با کلمه عقیده یا نظریه مترادف است. به همین سبب می توان از "تورات سکولار" یا "تورات مارکسیستی" سخن گفت.

ب ـ تاریخچه:

تورات کتاب مقدس یهودیان است که تاریخ و شریعت و عقاید آنها را دربرمی گیرد. مسیحیان به آنچه که در تورات آمده ایمان آوردند و آن را به سفرهای عهد جدید اضافه کردند (انجیلهای چهارگانه و نامه نگاریها و سیرت رسولان) ولی بعضی از آنها به همه تورات ایمان نیاوردند و با یهودیان در سه مورد مخالفت کردند. نخست: همه اسفار آن را قبول نکردند. به ویژه پروتستانها که هفت سفر را که از نظر یهودیان اسکندریه در دوره رومیان و پس از آن مورد قبول بود، در زمانی که عهد جدید را نسخ می کردند، رد نمودند. این اسفار عبارتند از: طوبیا، یهودیت، حکمت، یشوع، فرزند سیراخ، پیشگویی باروک، و مکابیهای اول و دوم، اینها همان سفرهایی هستند که یهودیان فلسطین نیز در همان زمان قبول نداشتند. دوم: در نام گذاری برخی سفرها بود و بنابراین نام این سفرها نزد پروتستانها، لاویها و صموئیل اول و دوم و پادشاهان اول و دوم شد، و نزد کاتولیکها: به ترتیب اخبار پادشاهان اول و دوم و سوم و چهارم شد. سوم: اضافه کردن "کلمه پیشگویی" در سفرهای انبیا در نسخه کاتولیکها، بود (نک: مسیحیت).

در منابع گفته شده است که قدیمی ترین قرائت تورات به زبان عبری در سال 444ق.م روی داد. در آن زمان، پیامبر عزرا، یهودیان را به شنیدن قسمتی از آن دعوت کرد و پس از پایان یافتن آن، کسانی که در آن جا گرد آمده بودند، قسم یاد کردند که از آنها اطاعت کنند و آنها را دستورات دنیا و دین خود قرار دهند. در زمان بطلمیوس ویلادلفوس (242ـ285ق.م) پادشاه مصر، یهودیان اسکندریه شکایت بردند که از فهمسفرهای تورات به زبان عبری عاجز هستند. بطلمیوس، هفتاد و دو تن از فقهای یهود را در بیت المقدس موظف کرد که سفرهای تورات را گردآورند و آنها را از زبان عبری به زبان آرامی یا یونانی ترجمه کنند. این ترجمه را سپتاگونی (Septuagint) یا هفتادین نامیدند. در آغاز قرن دوم میلادی، تورات به زبان سریانی، و در قرن سوم، به قبطی، و سپس به زبان حبشی و پس از آن به زبان لاتینی و عربی (188م) و سایر زبانها ترجمه شد.

سفرهای تورات چه در شکل پروتستانی یا کاتولیک آن یکباره جمع آوری نشد بلکه در چند مرحله انجام گرفت. گرچه سفرهای انبیا (اشعیا ـ ارمیا ـ حزقیال ـ دانیال ـ عاموس هوشع ـ عوبدیا ـ یونان ـ میخا ـ ناحوم ـ حبقوق ـ صفینا ـ حجّی ـ زکریا ـ ملافی) قدیمی ترین سفرها شناخته شده اند اما تاریخ نویسان معتقدند که سفرهای پنج گانه نخستین (تکوین ـ خروج ـ للاویین ـ عدر ـ تثنیه) که "پنتاتوک" (Pentateaque) نامیده می شود تنها در دوران اسارت در بابل (538ـ586 ق.م) به صورت نهایی خود درآمدند. و در دو قرن بعد نیز اصلاحاتی بر آنها وارد شد. آنان همچنین اعتقاد دارند که به احتمال زیاد سفر دانیال و بعضی از مزامیر در دوران حکومت سلوکیها بر فلسطین و مشخصا در فاصله سالهای (165 ـ 168 ق.م) تدوین شده باشد.

علی رغم آن که بخش بزرگی از عهد قدیم شکل شناخته شده خود را در فاصله دوران عزرا و حمله رومیها به منطقه (حدود سال 64 ق.م) پیدا کرد، اما تکمیل آن تا زمان مجمع یامینا در سال 90 میلادی به درازا کشید. این مجمع پس از مذاکرات مفصل، بیشتر سفرهای شناخته شده امروزی را به رسمیت شناخت.در این سفرها اشاره های گذرایی به سفرهای گمشده وجود دارد. از جمله سفر احبار شمعیا ـ و سفر یاشر و سفر امورسلیمان و سفر شریعت الله و سفر تورات موسی و سفر کلام ناثان پیغمبر و سفر احبار روزگار شاه داوود و سفر احبار روزگار پادشاهان یهودا و سفر پادشاهان اسرائیل را می توان نام برد.

سفرهای اخیر به دو مسأله اشاره دارد. نخست آن که هر یک از پادشاهان یهودا و اسرائیل سفری مخصوص خود داشته اند، دوم آن که سفرها در زمانی نزدیک به زمان حوادث آنها، تدوین می شده و به سبکی که نویسنده می خواسته است در می آمدند. از آنجا که روایتهای اسفار به طور شفاهی نقل می شده اند بیشتر مورّخان احتمال می دهند که در یک نسل یا بیشتر همان اتفاقی که برای تمامی شنیدنیهای شفاهی روی می دهد، برای آنها نیز اتفاق افتاده باشد. ریشه بسیاری از تناقضها که قابل قبول نیست نیز در همین مسأله است، و تأکید بیش از حد برخی مسایل دیگر درباره حقیقت داشتن آن مطالب، ایجاد شک و شبهه کرده است، به همین علت بسیاری از مورّخان عقیده دارند که تورات امروزی همان تورات اصلی نیست یا به احتمال زیاد همان است با تغییرات کم یا بسیار. بررسی تاریخ تورات این مطلب را به اثبات می رساند.

در منابع مقدس آمده است که موسی پس از آن که دستورات خداوند را در سینا دریافت نمود آنها را تدوین کرد و به "ملاویها" سپرد تا آنها را در تابوت عهد در "شیلوه" نگهداری کنند. او از آنها خواست که پس از گذشت هفت سال، در جشن "مظال" آنها را در برابر همه بنی اسرائیل بخوانند. خلیفه وی یشوع، دستور وی را اجرا کرد و تنها نسخه تورات را نگهداری نمود. در مدت جنگ با فلسطینیها، یهودیانتورات را برای نگهداری آن و تبرک جستن از آن در تابوت عهد به همراه خود می بردند. در پی جنگ، فلسطینیان بر تابوت و تورات دست یافتند و به مدت هفت ماه آن را نزد خود نگه داشتند در این مدت هیچ یادی از تورات نشد، سپس اخبار دلالت دارد که یهودیان تابوت را بازیافتند ولی بار دیگر در زمان محاصره بیت المقدس توسط نبوکد نصر فرمانده بابلی (588ـ186 ق.م) تورات مفقود شد. هفتاد سال پس از خرابی بیت المقدس، شخصی به نام عزرا پیدا شد که مدعی بود سفرهای مورد علاقه یهودیان را یافته است.

برخی از تاریخ نویسان معتقدند که عزرا (که یک یهودی متعصب بود) از احبار یهود، پس از بازگشت شان از اسارت در بابل، برخی کتابها و روایتهای مقدس را که شنیده بود جمع آوری کرد و اولین نسخه مدون تورات را از آنها تهیه کرد. او اسناد را به سه دسته یا سخن تقسیم کرد: قانون ـ پیامبران ـ و توبه نامه های مقدس.

بخش اول از سفرهای تکوین و خروج و ملاویها و عدد و تثنیه تشکیل می شود. بخش دوم از سفرهای یشوع و قضات بار اعوث و پادشاهان و صموئیل و اشعیا و ارمیا و مرثیه ها و حزقیال و دانیال و دوازده پیغمبر دیگر و ایوب و عزرا و نحمیا و استیل تشکیل می شود. بخش سوم شامل سفرهای مزامیر و امثال و سرودها و جامعه می شود.

باستان شناسان چندین نسخه از تورات یا سفرهای آن را که در دورانهای مختلفی تدوین شده بودند یافته اند. جدیدترین نسخه ای که به دست آمده است، مجموعه سفرهایی است که در سال 1951 در منطقه بیت لحم پیدا شد. اندکی پیش از آن (سال1947) در یک غار در ویرانه قمران در شمال غربی بحرالمیت مجموعه دیگری از اسناد خطی به زبان عبری کشف شد که احتمال می رود در دوره هلنیستی تدوین شده باشد. این مجموعه شامل متنی از سفر اشعیا و قسمتهای پراکنده ای از سفرهای دیگر می باشد. "(نک: بحرالمیت (دست نوشته های ـ)

برخلاف مسلمانان، که دست به ترکیب قرآن، کتاب آسمانی خود نزدند، یهودیان چندین بار موضوعات کتاب آسمانی خود را تغییر داده و گاهی خلاف آنچه را که خداوند فرموده، در آن نوشته اند و به قدری در تحریف تورات افراط کردند که خداوند در قرآن خطاب به آنان می فرماید:

"وای بر حال آن کسانی که کتاب را به دست خود نوشته و آن را نازل شده از طرف خدای می گویند. وای بر آن دستهایی که آن را نوشته و وای بر آنچه که اینها به دست می آورند".

با این وجود، حاخامهای یهودی همواره یهودیان را مکلف به فراگیری تورات می کردند.

کودکان یهودی در گتو یاد می گرفتند که تورات تنها چیزی است که جاودان می ماند و جهان نابود شدنی است. از این رو بر یهودیان واجب است که تمام وقت خویش را صرف مطالعه تورات کنند. این وظیفه ای دینی است که عهد عتیق بر آن تصریح نموده است.

در واقع چنین تصریحی نه در اسفار پنجگانه موسی یافت می شود و نه در کتابهای انبیا. چنین می نماید که اندیشه مطالعه تورات ریشه یونانی داشته باشد. یکی از فقیهان یهودی گفته است که یهودیان به کار بازرگانی و رباخواری اشتغال داشتند تا بدین وسیله به سرعت و بدون آن که کار کنند، سود فراوانیبه دست آورند و بدین ترتیب فراغت لازم برای مطالعه تورات را پیدا می کردند.

این مطالعه خواهان خروج از نفس و مبارزه با آن نیست بلکه خود نوعی خودپرستی و بت ساختن از ذات خویش است؛ زیرا ما به این نتیجه می رسیم که تورات (مکتوب و شفاهی) نه تنها دستاورد نبوغ این قوم نیست بلکه خود قوم یسرائیل است و آن دو با هم یک چیز را تشکیل می دهند. روشن است که توجه یهود به تورات، ابعاد ملی و قومی دارد و این ویژگی همه قالبهای حلول گرایانه است. حکمت، از آنِ همه ملتهاست، اما تورات، فقط به یهودیان اختصاص دارد و سرچشمه زندگی آنان و گواه نبوغ دینی و برگزیدگی ایشان از میان همه ملتهاست. در نمازها و دعاهای یهودی، شکر خدا گفته می شود که تورات را بر این قوم فرو فرستاده است.

وقتی از یکی از نمازگزاران خواسته می شود که اسفار پنجگانه موسی(ع) را بخواند، چنین می گوید: "مبارک است خدایی که ما را از روی عظمت خویش بیافرید و ما را بر کسانی که از راه راست گمراه شدند، برتری داد و تورات را برای ما فرستاد و با این کار زندگی ابدی را در میان ما کاشت. خدایا دلهای ما را برای پذیرش تورات، بگشا".

بدین ترتیب تورات تجسم روح خدا می شود و در همین وقت قوم یهود نیز هست؛ قومی که به نوبه خود تجسم روح خدا است. مفهوم این سخن آن است که ما با یک دایره بسته حلولی و مقدس روبه روی هستیم که در آن، تورات و قوم یهود هر دو به یک اندازه تجسم روح الهی اند.

آن فقیه یهودی که در فتوای خود مطالعه تورات و تجارت و رباخواری را به هم پیوند می دهد(بی آن که خود بداند) بر رابطه موجود میان مطالعه تورات و نقش گروههای یهودی به عنوان گروهی کارکردی انگشت می نهد؛ زیرا گروههای کارکردی در سرزمینی زندگی می کنند که متعلق بدانجا نیستند و نیازمند وطن اصلی اند برای گروههای کارکردی یهودی، صهیون همان وطن اصلی است که از آنجا پراکنده شدند و تورات (و تلمود) همان وطنِ جابه جا شونده ایشان است که آنها می توانند گرد آن جمع شوند و با آن، هویت خویش را بسازند و دیوارهای انزوا را دور خود بکشند؛ انزوایی که در انجام وظیفه آنها نقشی بنیادین دارد. همچنین ارتباط ایشان با این وطن، جنبش و تحرک آنها را کاهش می دهد؛ زیرا تورات، وطنی است که همراه ایشان به هر جایی منتقل می گردد.

ج ـ آموزه های تورات:

قسمتی از مطالب تورات فعلی بدین شرح است:

1ـ خداوند گاهی، از نظر یهود، به زمین می آمده و با موسی کشتی می گرفته، گاهی غالب و زمانی مغلوب می شده است.

2ـ خداوند مانند انسان است و دو چشم و دو گوش دارد. و روی پا راه می رود. مو و زلفهای قشنگی هم دارد، از آسمان به زمین آمده و پس از انجام کارهایش دوباره برمی گردد.

3ـ حق مسکن با اوست، گاهی در تشخیص خود دچار اشتباه می شود. از خیلی عوامل موجود بی خبر است، و تا حد زیادی پیمان شکنی می کند به طوری که در شرط بندیهای خود با موسی، بر سر پیمانهای خود نبود. گاهی افسوس کارهای گذشته اشرا می خورد و زمانی هم که به زمین می آید جز ایجاد تفرقه، کاری از او ساخته نیست و بی نهایت دروغگوست، گاهی اوقات سه تن است و بعضی اوقات یک نفر می شود.

این قوم نه تنها صفات فوق را به خداوند نسبت داده بلکه پیغمبران عزیز خدا را هم بدینسان آلوده کرده و گفته اند:

پیامبران با زنان نامحرم زنا کرده و بچه های نامشروع زیادی پیدا می کنند. این وصله را به حضرت داوود زده اند: ـ این افراد با خواهش و تمنا و سپس با زور و قلدری عنوان رسالت را از خدا می گیرند. آنها دروغگو بوده و ساحر و جادوگر می باشند. ـ از نسل زنا متولد شده و حرامزاده می باشند. این تهمت را به یفتاح پیغمبر زده اند: خود شراب می نوشند و بدمستی می کنند مانند نوح پیغمبر. ـ بین مردم لخت مادرزاد راه می روند از آن جمله اشعیا. ـ با دست خود بتهایی ساخته و آن را پرستش می کنند. ـ ریش و سبیل خود را می تراشند. ـ خدا از آنان خواسته تا با زنهای حرام زاده ازدواج کنند تا حرامزاده ها زیاد شوند چنان که به حضرت یوشع پیغمبر این دستور را داده ـ پیغمبران بعضی اوقات مانند حضرت موسی از دست خدا عصبانی شده و با او به دعوا و جنگ و ستیز برمی خیزند. ـ مردمی ستمکار هستند که به کودکان و زمانی به گوسفندان زور گفته و به آنان فرمان می دهند. ـ برای بتهای خود خانه می سازند که از برف و باران و آفتاب در امان باشند مانند سلیمان پیغمبر. ـ پیغمران مانند حضرت لوط با دختران خود عمل لقاح و نزدیکی انجام می دهند و دختران از پدرشان باردار می شوند. آنها مردها را می کشند تا همسران آنها را از آن خویش سازند و هر لحظه با یکی از این زنانخوش می گذرانند و خیلی از نسبتهای ناروای دیگر.

برای آگاهی بیشتر، به سفر خروج باب 32 ـ سفر دوران باب 11 ـ سفر پیدایش اصحاح ـ اولین سلاطین اصحاح و سفر پیدایش اصحاح ـ 32 مراجعه فرمایید. در زیر به چند قطعه از کتاب مقدس یهودیان اشاره می شود:

1ـ گویند زمانی که حضرت ابراهیم یا به قول آنان "آبرام" می خواست وارد کشور مصر شود، چون زنی زیبا داشت از ترس این که مبادا فرعون او را کشته و زنش را صاحب شود به زن خود گفت "تو باید در مصر مرا برادر خود معرفی کنی چون اگر بدانند تو همسر من هستی برای تصاحب تو مرا خواهند کشت" چون وارد مصر شدند و مردم زیبایی خیره کننده "سارا" را دیدند، به فرعون خبر دادند که چنین زنی وارد اینجا شده، فرعون آنان را خواسته و برای تصاحب زن، بذل مال فراوان کرد و آنها را صاحب گوسفند، الاغ، گاو، غلامان و کنیزان و ماده الاغ و شتر کرد و زن را صاحب شد. پس از چندی متوجه شد که سارا زن ابراهیم بوده نه خواهر او. پس دستور اخراج او را از مصر صادر کرد و تمام آن چه را که به او داده بود به او بخشید و پس نگرفت.

به قطعه دیگری در وصف طمع و تجاوز یهود ـ با توجه به قطعه دیگری در وصف طمع و تجاوز یهود ـ با توجه به آنچه که در تورات آمده ـ به روایت از سفر تثنیه باب اول آیه 6 در زیر اشاره می شود. آنها می گویند:

ما از یهوه خدای خود پیروی می کنیم. هم اوست که در حوریب خطاب به همه یهودیان گفت بروید، توقف در این سرزمین دیگر بس است، این زمین به این بزرگی مال شما و در اختیار شما است.پس چرا به آنجا نمی روید؟ کنعان، کوه آموریان و عربه و کوهستان، هامون و کناره دریای مدیترانه و تمامی شرق اوسط (خاورمیانه) از شط فرات تا بیکران، مال شما است. خداوند به یعقوب و آبرام سوگند یاد کرده که زمین نه تنها مال شماست بلکه نسل اندر نسل مال شما خواهد بود. برخیزید و پا به سرزمینهای موعود بگذارید.

البته این هم از آن دروغهایی است که به قوم خود و خدا نسبت می دهند تا تجاوز به سرزمینهای دیگران مجاز جلوه داده شود. قطعه زیر هم در باب ستمکاری این قوم شریف است. آنها می گویند: چنان که یهوه خدایت به تو دستور داد همانند آتش باش. بسوزان و پیش برو و مانند خنجری تیز ببر و پیش بتاز که هیچ کس را یارای مقاومت در مقابل تو نخواهد بود. اگر بر شهری پیروز شدی، تمامی مردم آن را بکش و زنان، و اموال و بهائم (حیوانات) آنها را غنیمت بگیر که آنها مال تو هستند. تو فقط حق داری از اموال و ملیت اسرائیل حمایت کنی و به غیر از آن هرچه را که از آن تو نیست، نابود ساز. طلا و جواهرات و زنان آنها را بستان که همه متعلق به تو می باشند. ملاحظه کن و ببین که چگونه یوشع قوم اسرائیل را با خود به اطراف برد. همه سرزمینها را تصرف کرد و همه مردم آنها را از صغیر و کبیر از دم تیغ گذراند: پس تو چرا رحم کنی؟ تو هم بکش، بسوزان و تسخیر کن "به روایت از صحیفه یوشع باب 10 و 28".

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و

پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد پنجم، چاپ اول، پاییز 1382.

  1. وزیری کرمانی، محمدحسن: اسرائیل فاشیسم جدید، بنگاه ترجمه و نشر کتاب:
  2. دورانت، ویل: تاریخ تمدن، جلد اول قسمت دوم.
  3. پوست، جورج: قاموس الکتاب المقدس، بیروت 1901ـ1894.
  4. سعید الاحمد، سامی: الأسس التاریخیة للعقیدة الیهودیة، بغداد 1969 ـ شبلی، احمد: مقارنة الأدیان الیهودیة، قاهره 1973.
  5. ظاظا، حسن: الفکر الدینی الإسرائیلی، اطواره و مذاهبه، قاهره 1970.
  6. امام عطیه، علی: الصهیونیة العالمیة و أرض المیعاد، قاهره 1963.
  7. گوستاو لوبون: الیهود فی تاریخ الحضارات الأولی، قاهره 1950.
  8. مصطفی، محمود: التوراة موضع خلاف، بیروت 1972.
  9. وافی، علی عبدالواحد: الیهودیة و الیهود، قاهره 1970.
  10. ولوسون، اسرائیل: تاریخ الیهود فی بلاد العرب، قاهره 1972.
  11. میخائیل ابراهیم، نجیب: مصر و الشرق الأدنی القدیم، سوریه 1964.
  12. Adams, Y. M. K:Ancient Records and the Bible, 1946.
  13. Auchincloss, W.S.: Chronology of the Holy Bible, New York 1911.
  14. Encyclopaedia Britannica, vol 2 S.V.
  15. Biblical Literature.
  16. Fleming: Dictionary of the Bible, London.
  17. Horn,S. H.: Bible Dictionary, Was Washington.
  18. Marston. c.: The Bible is Dicionary, London 1937.