تریتش، دیویس (1935-1870)
دیویس تریتش (Davis Trietsch) صهیونیست وطنی اقلیمی است. در در سدن آلمان متولد شد و در بیست و سه سالگی به نیویورک مهاجرت کرد؛ تا سال 1899 در ایالات متحده ماند و تابعیت آمریکایی به دست آورد. پس از آن به آلمان رفت و با تمام توان در فعالیت های صهیونیستی سهیم شد. از سال 1901 عضو هیأت تحریریه مجله معروف شرق و غرب شد که به مسائل روزمره مربوط به یهودیت و یهودیان می پرداخت. مارتین پوپر، که سر دبیر روزنامه دی ولت بود، برای وی زمینه بیان نظرات و ارائه طرح هایش را فراهم کرد. در سال 1902، تریتش همراه با پوپر و عده ای دیگر یک مرکز چاپ و نشر صهیونیستی در برلین به راه انداخت.
تریتش در کنگره اول صهیونیسم (1897) شرکت کرد و در این کنگره و کنگره های بعدی نامش با تلاش های بی وقفه برای سوق دادن جنبشصهیونیسم به طرف قبول طرح قبرس گره خورد. وی فراخوان طرح قبرس را از سال 1895 آغاز کرد. زیرا آن را مقدمه ای برای دستیابی به هدف بزرگتر خود می دانست. این هدف طرح فلسطین بزرگ بود که علاوه بر فلسطین، قبرس و عریش را نیز در برمی گرفت. تریتش همچنین طرفدار اصلاح و گسترش برنامه بال بود تا با درک خاصی که از هدف صهیونیسم داشت، هماهنگ شود، اما با مخالفت شدیدی روبه رو شد. این مخالفت باعث شد که وی اهداف خود را با تکیه بر تلاش های شخصی دنبال کند.
در زمینه تئوری، تریتش مقالات و تحقیقات زیادی را به گسترش طرح فلسطین بزرگ اختصاص داد و در عرصه عمل هم کوشید طرح اسکان یهودیان در قبرس را به دولت بریتانیا عرضه کند؛ ولی امپراتوری چندان اشتیاقی به این طرح نشان نداد. پس تریتش به استمداد از ثروتمندان یهودی، مانند بارون دی هیرش، انجمن یهودی عمران و آبادی و صندوق اعتباری یهود برای آبادانی روی آورد؛ اما پاسخ قابل اعتنایی نشنید. با این که در سال 1900 توانست حدود 250 یهودی را از روسیه و رومانی به قبرس کوچ دهد، این عملیات خیلی زود با شکست مواجه شد؛ زیرا هم مهاجران با یکدیگر تجانس نداشتند و هم بریتانیا و ثروتمندان یهودی از حمایت طرح خودداری کردند.
این شرایط تریتش را در معرض حملات جدی قرار داد، تا حدی که از میدان سیاست دوری گزید و به کار مطبوعاتی و حتی تبرئه خود از مسؤولیت یک ماجراجویی ناکام مشغول شد.
اما او در سال 1903، با همکاری فرانساپنهایمر، شرکت یهودی آبادانی شرق را در برلین تأسیس کرد و به همراه نوسیگ مجله فلسطین را به عنوان ارگان این شرکت به راه انداخت. وی از سوی دیگر، ارتباطات خود را با مسؤولان انگلیسی ادامه داد تا پروژه مهاجرت و اسکان در قبرس را به آنان بقبولاند. اما بریتانیا از بیم تحریک احساسات مردم قبرس این طرح را رد کرد. در سال 1905، تریتش در یافا دفتر اطلاعات مهاجرت را رد کرد. در سال 1905، تریتش در یافا دفتر اطلاعات مهاجرت را تأسیس کرد تا اطلاعات مربوط به مهاجرت یهودیان و مناطق مناسب برای مهاجرت و اسکان را جمع آوری کند. ولی مدت زیادی در این کار نماند. در سال 1906، همراه با هیأتی به عریش رفت تا منطقه را شناسایی کند و امکان اسکان یهودیان در آن را بررسی کند. مقصود از این کار زمینه چینی برای از سرگیری مذاکره با دولت انگلیس برای کسب حمایت از طرح بود که باز هم به شکست انجامید.
در آغاز جنگ جهانی اول، تریتش در بخش آمار ارتش آلمان خدمت می کرد. در سال 1915، با انتشار جزوه هایی، خواستار تقویت همکاری آلمان و جنبش صهیونیسم شد. بدیهی است چنین تبلیغی دشمنان او را در داخل جنبش صهیونیسم که معتقد بودند انگلیس هم پیمان اصلی جنبش است به تشدید حملاتشان علیه تریتش برانگیخت.
تریتش تا پایان زندگی خود همچنان معتقد بود که باید هرچه زودتر شمار بزرگی از یهودیان را به فلسطین کوچاند و در آن جا به جای طرح های کشاورزی سازمان صهیونیسم، طرح های صنعتی را اجرا کرد تا بتوان برای ایجاد فلسطین بزرگ پایه های محکمی نهاد.
تریتش نمونه آشکار یک صهیونیست وطنی است که می خواهد مشکلات برادران یهودی اش را حل کند. به گفته او "ثروتمندان یهودی موظف اند جایی را برای استقرار برادران فقیرشان بیابند". مشکل اصلی او این بود که از سرازیر شدن امواج یهودیان مهاجر فقیر و کارگر به وطنی که وی برای همانند شدن برگزیده بود، می ترسید. اگر این مهاجرت ادامه پیدا می کرد موج یهودستیزی به راه می افتاد و دامن او را هم می گرفت. گویی صهیونیست بودن او دفاع از همانند شدن واقعی اوست. واقعیت این است که تریتش هرگز در فکر ثابت ماندن بر هیچ یک از طرح های خود نبود. همچنین عامل سود را نیز نباید از نظر دور داشت. تریتش یک صهیونیست منفعت گرا بود که طرح های صهیونیستی خود را ابزار افزایش ثروت خود می دانست و به همین دلیل تعمد داشت که یهودیان، مهاجران و کارگران قادر به کار باشند.
مأخذ:
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.