تروتسکی، لئون (1940 ـ 1879)
نام اصلی لئون تروتسکیلیو دیوید ویچ برونشتاین بود؛ انقلابی و مارکسیست بزرگ و رهبر شوروی که در خانواده اش مرفه در اوکراین به دنیا آمد. در دانشگاه اودیسا درس خواند، اما در میان راه، درس را رها کرد و به فعالیتهای انقلابی روی آورد. در سال 1896 به حزب غیرقانونی سوسیال دموکرات روسیه پیوست. در 1898 توسط حکومت تزاری دستگیر گردید و به سیبری فرستاده شد. اما در 1902 توانست به انگلستان بگریزد و با لنین در انتشار ایسکرا ارگان حزب سوسیال دموکرات روسیه، همکاری نماید.
وی "تازیانه لنین" لقب گرفته بود. در دومین کنگره حزب (1903) که حزب دچار انشعاب شد، تروتسکی اختلافش را با لنین آشکار کرد و با حمله به گرایشهای دیکتاتوری بلشویکها، موضعی میان موضع آنها و منشویکها برگزید. در همان زمان بود که تز "انقلاب همیشگی" را مطرح نمود.
بر پایه این تز، انقلاب بورژوازی در روسیه با توجه به پویایی و نیروی درونی اش، فرارسیدن دوره سوسیالیستی را شتاب می بخشد و آن را حتی پیش از برپایی انقلاب سوسیالیستی در غرب، محقق می سازد. این همان تز کوتاه شدن مراحل است که در برابر تز ثابت بودن مراحل قرار دارد.
تروتسکی فعالیتهایش را در روسیه، اروپا و آمریکا ادامه می داد و در انقلاب 1905 نقش مهمی داشت. وی سرکرده سوسیالیستهای انقلابی پتروگراد بود و در همانجا بود که توانایی کم مانند سازماندهی و رهبری اش آشکار گشت. او یک بار دیگر در روسیه به زندان افتاد (1905) و در 1916 از فرانسه رانده شد. با تکیه بر دیدگاه جهان شمول خویش با جنگ جهانی اول مخالفت کرد و با آغاز انقلاب 1917 به روسیهبازگشت تا همکاری اش را با لنین از سر گیرد.
دولت انتقالی کرنسکی وی را دستگیر نمود، اما پس از مدت کوتاهی آزاد شد. زمانی که در حبس به سر می برد به عضویت کمیته مرکزی بلشویکها، ریاست بلشویکهای پتروگراد و ریاست کمیته نظامی آنها درآمد. تروتسکی به سازماندهی و فرماندهی قیام مسلحانه ای اقدام نمود که در اکتبر 1917 بلشویکها را به حکومت رساند.
در نخستین دولتی که بلشویکها تشکیل دادند، تروتسکی کمیسر خلق در امورخارجه شد و در گفتگوهای صلح برست لیتوفسک ریاست هیأت اعزامی کشورش را برعهده داشت. وی بر سر قضیه صلح با آلمان با لنین اختلاف پیدا کرد؛ زیرا تز "صلح به هر بهایی" را قبول نداشت و می گفت که خونریزی باید متوقف گردد، اما حالت جنگی باقی بماند، به این امید که انقلاب پرولتاریا در آلمان نیز به بار نشیند.
در 1918 کمیسر خلق در امور نظامی و دریایی شد و سازماندهی ارتش سرخ را آغازید. پیروزی بلشویکها در جنگ داخلی پس از پیروزی انقلاب، به لطف تواناییهای تروتسکی بود. او فرماندهی حمله به لهستان را که به فاجعه انجامید، در دست داشت و این در حالی بود که در آغاز با آن مخالف بود. تروتسکی مسئول سرکوب مخالفان شورشی و چپ گرایی بود که بعدها به "خشونت و ترور سرخ" معروف شد. فکر گروههای کار اجباری نیز از او بود. با مرگ لنین در سال 1924 تروتسکی و استالین بر سر قدرت به جان هم افتادند که دومی با توجه به هم پیمانی اش با زینوویف و کامینیف (که هر دو یهودی بودند) پیروز شد.
اختلاف تروتسکی با استالین بر سر این بود کهاعتقاد داشت نمی توان سوسیالیسم را تنها در یک کشور برپا کرد و باید انقلابی سوسیالیستی سراسر جهان را فراگیرد. تروتسکی رهبر مخالفان چپ گرا و تندرو در داخل حزب بود که تقریبا مشروعیت نیز داشت. زینوویف و کامینیف نیز هنگامی که دشمنی استالین را با خود احساس کردند به این جناح پیوستند.
استالین سرانجام توانست تروتسکی را ابتدا از دفتر سیاسی و آن گاه در 1927 از حزب کمونیست کنار بگذارد و سپس در 1928 به اتهام فعالیتهای ضد انقلابی، وی را به ترکمنستان تبعید نماید. استالین در 1929 برای همیشه تروتسکی را از شوری بیرون کرد و تابعیت وی را نیز در 1932 باطل نمود. تروتسکی به متهم نمودن استالین ادامه داد و او را نماینده بوروکراسی بناپارتی دانست. او در چند کشور جابه جا شد و سرانجام در مکزیک مستقر گردید (1937).
هواداران تروتسکی کوشیدند تا حکومت کمونیستی مستقلی برپا کنند (1938)، اما با توجه به این که نتوانستند توده ها را بسیج کنند، شکست خوردند. تروتسکی در جریان محاکمه هایی که در مسکو صورت پذیرفت (از اواسط تا اواخر دهه سی) متهم شد که با همکاری آلمان و ژاپن و برخی دست نشاندگان داخلی در طرح براندازی حکومت استالین دست داشته است.
مقامات شوروی با وسواس فراوان کوشیدند تا هر گونه سندی را که نشان دهنده نقش تروتسکی در انقلاب و حضورش در حکومت بلشویکی در سالهای نخست پس از انقلاب باشد، از دفاتر و مراکز رسمی کشور حذف و نابود کنند. تروتسکی در سال 1940 در مکزیک ترور شد و به احتمال قوی این عملیاتبه دستور مستقیم استالین انجام گشت.
تروتسکی در مورد مسئله یهود، همچون دیگر رهبران سوسیالیست، تحت تأثیر دیدگاه مارکس بود و یهودیت را پدیده ای واحد و جهانی می دانست که باید با انقلاب اجتماعی و آمیختگی یهودیان با آن برخورد شود. تروتسکی با تز قومیت یهود مخالف بود و برخلاف بوند استقلال فرهنگی یهود را قبول نداشت.
به اعتقاد وی در اردوگاه سوسیالیسم، یهودی و غیریهودی فقط یک هدف دارند. او صهیونیسم را رد می کرد و دلیلش این بود که مشکلات معاصر با برپایی جامعه جهانی حل می شود و نه حکومتهای مستقل ملی. اگرچه وی در 1937 طی مصاحبه با یک روزنامه یهودی آمریکایی اعلام نمود که افزایش یهودستیزی در آلمان و شوروی او را قانع ساخته است که باید با راه حلی منطقه ای مشکل یهودیان را برطرف نمود، اما در عین حال گفت که این راه حل، فلسطین نیست.
تروتسکی پیش بینی کرد که ماهیت وطن گزینی و اشغال فلسطین، این کشور را به کانون جنگی ویرانگر تبدیل کند و درگیری یهودیان و عربها بر سر این قضیه، روزبه روز فاجعه آمیزتر شود. او می گفت: "تحول رویدادهای نظامی در آینده، می تواند فلسطین را به دام خونین صدها هزار یهودی تبدیل نماید." با این همه تروتسکی سرانجام راه حل صهیونیستی را پذیرفت.
تروتسکی از نسل انقلابیون رمانتیک بود. هربرت رید می گوید: "تروتسکی تاریخ را با خودش یکی می کرد". او از آغاز فعالیتهای انقلابی اش می کوشید که جایی در صدر برای خود درست کند.نظریه "انقلاب دایمی" او اوج حلول گرایی انقلابی در مارکسیسم بود؛ زیرا حزب پیشرو می تواند طبقه پیشرو را برخلاف جهت تاریخ به بهشت جاودان رهنمون گردد! تروتسکی بعدها تز لنین درباره "مرکزیت دموکراتیک" را پذیرفت و این طبیعی بود؛ زیرا این مسئله بدانجا می انجامید که کمیته مرکزی، حزب پیشرو را هدایت کند و دبیرکل انقلابی ـ که تجسم حقیقی اندیشه پرولتاریاست ـ کمیته مرکزی را رهبری نماید.
مأخذ:
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد سوم، زمستان 1382.