بیرون راندن فلسطینیان، طرحهای اسرائیلی

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


موضوع بیرون راندن اعراب از فلسطین مسأله ای است که از ابتدای پیدایش صهیونیسم، فکر رهبران آن را به خود معطوف کرد و در عمق تفکر آنان ریشه دوانید. لذا از درون آن امری امکان ناپذیر شده و هر چه زمان بیشتر می گذرد این تفکر حالت عینی تری به خود گرفته و اسباب و وسایل بیشتری را برایاجرای کامل می طلبد. از آنجایی که صهیونیستها خود را مالک سرزمین فلسطین می دانند و معتقدند که در یک مقطع تاریخی آنجا را ترک کرده و اعراب به آنجا مهاجرت نموده اند، هیچ گونه حقی برای آنان قائل نیستند (نک: [[ادعای صهیونیسم در فلسطین]]) و این در حالی است که در هنگام شروع تفکر صهیونیستی جمعیت یهودیان در مقابل اعراب و مسلمانان فلسطین از عده کمتری برخوردار بوده است.

فکر تشکیل یک حکومت مستقل و یک سرزمین واحد یهودی (مدینه یسرائیل) متشکل از اکثریت یهود و اقلیت عرب،از جمله مسائلی بود که در سال 1896 توسط تئودور هرتزل پایه هایش ریخته شد. منتهی سران صهیونیست می دانستند که با حضور مسلمانان در فلسطین رسیدن به این هدف تقریبا غیرممکن است، لذا از همان زمان با انتقال یهودیها از نقاط مختلف جهان به فلسطین و اسکان آنان در اراضی متعلق به فلسطینیان از طریق خرید زمین آنان، مقدمات بیرون راندن فلسطینیان و تغییر بافت جمعیتی فلسطین را فراهم نمودند. سران صهیونیست به موازات اسکان یهودیان در فلسطین شروع به ایجاد شرکتهای یهودی نشین کرده و اقدامات وسیعی را برای بیرون راندن فلسطینیان از سرزمینشان انجام دادند.

اکثریت سران صهیونیست با نظریه بیرون راندن موافق بودند منتهی برخی از آنان طرفدار تاراندن دسته جمعی در مقابل کوچ داوطلبانه بوده و همواره استفاده از هر وسیله ای را برای رسیدن به آن جایز دانسته و در پی فراهم آوردن زمینه های مناسب جهت انجام آن بوده اند. تشکیل سازمانهای جاسوسی و احزاب صهیونیستی به موازات ایجاد تشکیلاتنظامی از جمله کارهایی بود که صهیونیستها برای رسیدن به اهداف خود انجام دادند. وظایف این سازمانها، بررسی و شناخت کامل زندگی اعراب داخل فلسطین از یک سو، و ایجاد رعب و وحشت و انجام یک سلسله اعمال جنایت آمیز که به نوعی اعراب را مجبور به ترک سرزمینشان کند از سوی دیگر بود.

بعضی از احزاب نیز با توجه به نوع اعتقادشان نسبت به این موضوع، طرحها و نظرات مختلفی توسط سازمانها و سران و شخصیتهای سیاسی و نظامی صهیونیستی در دو دوره قبل و بعد از تأسیس حکومت اسرائیل ارایه کردند که بعضی مورد تأیید قرار گرفته لکن عملی نشده و برخی دیگر از همان ابتدا مردود شمرده شده است.

طرح بیرون راندن اعراب فلسطینی جزو اولین طرحهایی محسوب می شود که از طرف صهیونیستها به عنوان راه حل ریشه ای برای مشکل اعراب ارایه شد که با انکار موجودیت ملی فلسطین به آن مشروعیت داده شده و با درنظر گرفتن گستره کشورهای عربی برای اقامت اعراب رانده شده، جنبه اخلاقی نیز به آن داده شد. طرح بیرون راندن اعراب از نظر سران صهیونیست طرح جامعی بود که می توانست زمینه برای اجرای سایر طرحها باشد و یا طرحهای دیگری ارایه شود که به نوعی به اجرای آن کمک کند.

به دنبال طرح این قضیه، اظهارنظرهایی همچون "اعراب به فلسطین نیاز ندارند"، "آنها به اماکن دیگری مانند سوریه و عراق و عربستان وابسته اند"، "اورشلیم نزد اعراب همچون یهود نیست" و "مردم عرب در کشور پهناوری زندگی می کنند" توسط سران صهیونیست صورت گرفت که نقش مهم و مؤری درپایه ریزی نظریه بیرون راندن فلسطینیان داشت.

در سال 1930 حیم وایزمن رئیس سازمان جهانی صهیونیسم و عضو کمیته اجرایی آژانس یهود به منظور ایجاد "راه حل ریشه ای" برای مشکل "زمین و ساکنان عرب" طی گفت وگوهای خصوصیش با برخی از وزرا و مسئولان انگلیس، طرح ویژه ای را ارایه داد. ارایه طرح وایزمن طی گزارش کمیته بررسی حقایق موسوم به کمیته شو، به دنبال درگیریهای خشونت آمیز میان فلسطینیان و یهودیها در سال 1929 صورت گرفت. در این گزارش به علت ناآرامی فلسطینیان و فطرت ناشی از اسکان روبه رشد مهاجران یهودی که ممکن است باز هم تعداد بیشتری از کشاورزان فلسطینی را از زمین محروم کند اشاره شده بود.

وایزمن طرح خود را به وزارت مستعمرات انگلیس ارایه کرد. او در این طرح خواسته بود که وامی به مبلغ یک میلیون لیره فلسطینی از سوی سرمایه داران یهودی جمع آوری و به منظور اسکان کشاورزان فلسطینی در امارت عبدالله در شرق اردن اختصاص یابد. این طرح از سوی لرد پاسفیلد وزیر مستعمرات انگلیس و همچنین از سوی دولت وقت انگلیس به ریاست رمزی مکدونالد رد شد و در نتیجه طرح محرمانه وایزمن برای انتقال کشاورزان به شرق اردن و عراق با شکست مواجه شد.

پس از مطرح شدن طرح بیرون راندن اعراب از فلسطین، سران صهیونیست به نتیجه رسیدند که پیروزی نظامی بر ملت فلسطین و ایجاد شرایط جدید اقتصادی، نظامی و جمعیتی در فلسطین، طرح مربوط بیرون راندن اعراب را به پیروزی نزدیک تر می کند. پیرو آن "هاگاناه" (نک: هاگاناه) به تقویت وتحکیم دستگاه نظامی صهیونیستی پرداخت. البته ضرورت بهره گیری از نیروی نظامی جهت وادار کردن فلسطینیان به خروج از فلسطین همواره نزد اکثر جریانات صهیونیستی در طول دوره قیمومیت بریتانیا پذیرفته شده بود. بین سالهای 1930 تا 1940 نظریه پیروزی نظامی بر ملت فلسطین برای ایجاد کشور یهود و وادار ساختن تعداد هرچه بیشتر فلسطینیان به خروج از فلسطین تقویت شد.

در این زمان دستگاه نظامی هاگاناه با افزایش کمی نیرو و بهره مندی از حمایت و کمکهای بی دریغ ارتش و مقامات سیاسی و نظامی انگلیس، به برتری نظامی در فلسطین رسید که ادامه این برتری به تقویت نظریه صهیونیستها برای راندن فلسطینیان و تبدیل این نظریه به طرحها و نقشه های بزرگتر دیگر در این زمینه انجامید.

در مرحله بعد در سال 1936 و پس از آن، از طرف سران صهیونیسم طرحهایی در این رابطه ارایه شد. در سالهای 1936 تا 1939 قیام فلسطینیان به ویژه در توده کشاورزان در برابر توطئه اخراج اعراب بالا گرفت. در آن زمان حزب "ماپای" به ریاست بن گوریون رهبری صهیونیستها را به عهده داشت و به توسعه و تقویت نیروهای نظامی صهیونیستی "هاگاناه" پرداخت و به تحکیم نظریه شهرک سازی صهیونیستها نیز اقدام نمود. مقاومت روبه رشد فلسطینیان، بن گوریون را در مقابل کسانی که ماهیت ملی و مردمی مقاومت فلسطین را پذیرفته بودند، وادار به تسلیم کرد ولی از دیدگاه او اطلاق ملت بر فلسطینیان جایز نبود بلکه آنها "اعراب" یا "ساکنان عرب" یا "جماعتی" بودند که به صورت تصادفی ساکن این کشور شده اند و در مقابل معتقدبودند که تنها ملت یهود است که از حقوق ملی برخوردار بوده و حق مالکیت فلسطین را دارا است.

از دیدگاه بن گوریون فلسطینیان ساکنان عربی بودند که می توان آنها را بیرون کرد و به سرزمین عربی دیگری منتقل کرد.

علاوه براین بن گوریون درسال 1938 در جریان بحثهایی که در اجلاس کمیته اجرایی آژانس یهود درگرفت اعلام کرد که چیزهایی از قبیل کوچاندن فلسطینیان ممکن است در سرتاسر خاک اسرائیل انجام گیرد. زیرا حتی اگر کشور یهود کل سرزمین تاریخی اسرائیل را در بربگیرد، باز هم مشکل اقلیت اعراب باقی خواهد ماند و این کوچاندن به طور بالقوه در چارچوب تقسیم (طرح تقسیم فلسطین) نمی گنجد.

طی بحثهایی که در این باره انجام شد اکثریت نمایندگان از بیرون راندن اجباری فلسطینیان حمایت و طرفداری کردند و کسانی که موافق کوچاندن داوطلبانه بودند در اقلیت قرار گرفتند. روشن است که طرحهایی که از طرف رهبران جریان حاکم و اعضای کمیته اجرایی آژانس یهود و صندوق ملی یهود تهیه و ارایه شده بود نسبت به طرحهای پیشنهاد شده از طرف صهیونیستهای راستگرای تجدیدنظرطلب و یهودیان آمریکایی مقیم نیویورک از موقعیت قوی تری برخوردار بود. در عین حال تعداد کمی نیز به طرحهایی مثل بیرون راندن اجباری انتقاد کرده و آن را خطرناک می دانستند ولی به طور کلی از این طرحها حمایت عمومی به عمل آمد و مسئولان جنبش صهیونیستی برای ترویج طرحهای خود تلاش می کردند.

در فاصله سالهای 1937 تا 1948 طرحهایمختلفی برای بیرون راندن فلسطینیان تهیه و پیشنهاد شد که برای نمونه می توان به طرح (بیرون راندن) سوسکین در سال 1937، طرح وایتس (دسامبر) 1937 طرح پونیر (ژوئیه 1937) طرح روبین (ژوئن 1938) طرح جزیره (1943ـ1942) طرح ادوارد نورمن برای کوچاندن فلسطینیان به عراق (1948ـ1943) طرح بن گوریون (1948ـ1943) و طرح یوسف شختمن در سال 1948 اشاره کرد.

در همین دوره از طرف سران صهیونیست برای بررسی طرح بیرون راندن اعراب سه کمیته تشکیل شد که می بایست مناسب ترین راهها را برای اجرای این طرح پیدا می کرد. در سالهای 1937 تا 1942 توسط آژانس یهود کمیته اول و دوم تشکیل شد و در سال 1948 کمیته سوم توسط رژیم اسرائیل تشکیل یافت. در طرحهای وایتس، سوسکین و پوینر، سخن از تقسیم فلسطین بود در حالی که طرحهای وایزمن در سال 1903 و بن گوریون در دسامبر 1941 ارتباطی با طرح تقسیم نداشت. کمیته اول مربوط به بیرون راندن فلسطینیان براساس پیشنهاد تقسیم فلسطین تشکیل شد و طرحهای پیشنهادی خود را در همین زمینه ارایه کرد. و کمیته دوم بر این اساس که دولت یهود در سرتاسر خاک فلسطین ایجاد خواهد شد تشکیل گردید و طرح آن بر بیرون راندن اعراب استوار بود. تمامی این تلاشها و حرکتها در این راستا همگی حاکی از اراده شدید صهیونیستها برای اجرای آنها بود که ماجرای 1948 و تشکیل دولت اسرائیل را به دنبال آورد.

در جنگ 1948 نیروی هاگاناه و ارتش اسرائیل بدون یک برنامه ریزی دقیق و مدون اقدام به اخراج و تبعید فلسطینیان کرد. اوضاع سیاسی و دیپلماتیک آنروز اقتضا می کرد که روند اخراج و تبعید اعراب از ابتدای ژوئن 1948 پس از تشکیل دولت اسرائیل، با سرعت و قدرت بیشتری دنبال شود. ولی با وجود تمامی شرایط لازم می توان گفت که طرح بیرون راندن اعراب در سال 1948 آن چنانکه صهیونیستها انتظار داشتند، به طور همه جانبه و فراگیر اجرا نشد همچنانکه این سیاست نتوانست اسرائیل را از اقلیت کوچک فلسطینی به ویژه در منطقه "الجلیل" رهایی بخشد.

یکی از توصیه ها و سفارشات سومین کمیته ویژه اخراج فلسطینیان که در 26 اکتبر 1948 به بن گوریون نخست وزیر وقت تسلیم شد این بود که تعداد اعراب در شهرهایی مثل "حیفا" که جمعیت آن مختلط بود، از یازده درصد افزایش نیابد. ولی از دیدگاه رهبران عملگرای حزب کارگر، وجود یک اقلیت کوچک عربی (یکصد و سی هزار در سال 1949) در داخل کشور یهود دیگر خطری برای کلیت طرح صهیونیستها نمی توانست داشته باشد. در سال 1948 طرح بیرون راندن اعراب توسط سران صهیونیست مورد بررسی دوباره قرار گرفت. در اوایل دهه پنجاه بن گوریون نخست وزیر و موشه شرتوک وزیر امور خارجه و یوسف وایتس از صندوق ملی یهود، طرحی را در رابطه با بیرون راندن مسیحیان ساکن "الجلیل" به آمریکای جنوبی مورد ارزیابی قرار دادند.

در نوامبر 1951 وایتس برای بررسی بیشتر این طرح راهی آرژانتین شد. البته چون وایتس در جلب رضایت فلسطینیان مسیحی برای مهاجرت به آرژانتین موفقیت چندانی به دست نیاورد این طرح عملاً با شکست مواجه شد.

در اواسط دهه پنجاه میلادی سران رژیم صهیونیستی طرح دیگری را مبنی بر بیرون راندن اعراب و اسکان آنها ارایه دادند. این طرح از طرف یک کمیته بلندپایه مرکب از سران رژیم صهیونیستی مورد مطالعه قرار گرفت. اما موفقیت چندانی حاصل نشد. زیرا فقط توانست از طریق رشوه دادن به سران چند قبیله کم درآمد، فقط چند صد تن از فلسطینیان را به لیبی انتقال دهد. این کمیته بعد از بروز بحران در کانال سوئز، منحل اعلام شد.

طرح بیرون راندن اعراب، بار دیگر در زمانی که شارون (سرهنگ رژیم صهیونیستی) بر سر کار بود مورد بررسی او قرار گرفت. او به افراد خود دستور داد تا فهرستی از اتوبوسها و کامیونهای لازم برای انتقال صدهزار فلسطینی از شمال اسرائیل، در صورت بروز جنگ، تهیه نماید. زیرا سران رژیم صهیونیستی به نتیجه رسیده بودند که در زمان صلح اخراج دسته جمعی اعراب امکان پذیر نیست در این صورت دولت اسرائیل باید در جهت جلب اعتماد و برقراری دوستی با اعراب کار کرده و در این مسیر اگر گروههایی از اعراب به دوستی با دولت اسرائیل تن ندادند آنها را بیرون کند.

در همین ارتباط، خاخام مائیرکاهانا یکی از صهیونیستهای افراطی نیز طرحها و برنامه هایی را برای بیرون راندن اعراب از فلسطین در کتاب خود به نام "همچون خاری در چشمان شما" مطرح کرد.

نک: کاهانا، مائیر (برنامه ـ برای اخراج اعراب از فلسطین) بعد از جنگ 1967 و اشغال بقیه خاک فلسطین، طرح بیرون راندن اعراب، دوباره از سوی سران صهیونیسم مطرح شد و تمامی احزاب و سازمانهای صهیونیستی و از جمله حزب کارگر که بهعملگرایی معروف بود، آن را پذیرفتند. طرح بیرون راندن، این بار در قالب "جنبش سرزمین کامل اسرائیل" بروز کرد و هدفش اسکان یهودیان در تمامی مناطق آزاد شده فلسطین بود. در آن زمان هیچ مهاجرتی در بین اعراب ساکن کرانه باختری رود اردن و نوار غزه صورت نگرفته بود.

از نظر طرفداران این جنبش، چگونگی رفتار با اعراب ساکن آنجا از اهمیت زیادی برخوردار بود. حامیان این جنبش در واقع هیچ فکر و راه حل جدیدی ارایه نمی کردند بلکه به همان راه حلهای قدیمی که از ابتدای جنبش سیاسی صهیونیسم مطرح بود اکتفا می کردند.

به طور کلی، طرح بیرون راندن دسته جمعی اعراب که بیشترین سرمایه گذاری فکری و عملی از طرف صهیونیستها بر روی آن صورت گرفته و بخش عظیمی از یهودیها و مؤسات و ادارات رژیم صهیونیستی با اجرای آن موافق هستند، تحت شرایط خاصی می تواند به اجرای کامل درآید. این شرایط عبارتند از:

1ـ دولت اسرائیل با شروع جنگ علیه اعراب و متهم کردن آنها به انجام اعمال تحریک آمیز در اراضی اشغالی موجبات بیرون راندن آنها را فراهم کند. "آهارون یارنیف" فرمانده ضد اطلاعات رژیم صهیونیستی تأکید کرد که از سال 1980 به بعد، مقامات رسمی اسرائیل بر این عقیده هستند که از هر نوع جنگی که در آینده صورت گیرد، برای اخراج دسته جمعی اعراب استفاده کنند. همچنین اعلام کرد که چنین طرحی آماده می باشد و لوازم اجرایی آن نیز تهیه شده است.

2ـ در صورتی که جنگی واقع شود، دولتاسرائیل می تواند با بهانه قرار دادن مخالفت فلسطینیان با سیاست ضمیمه کردن اراضی اشغالی، دست به عکس العمل اخراج دسته جمعی فلسطینیان بزند و از این طریق سیاست خود را عملی سازد.

3ـ دولت اسرائیل می تواند با ایجاد فضای غیرقابل تحمل و شرایط نامناسب و سخت در مناطقی که فلسطینیان سکونت دارند و همچنین با منزوی کردن آنها در اراضی اشغالی، تعداد زیادی از اعراب فلسطینی را در واقع مجبور به ترک فلسطین کند. یعنی کاری که تقریبا قبل از تشکیل دولت اسرائیل نیز شروع شده بود.

مآخذ:

  1. کتان، هنری: فلسطین و حقوق بین الملل، غلامرضا فدایی عراقی، امیرکبیر، 1368.
  2. جریس، صبری: صهیونیسم در فلسطین ـ اعراب اسرائیل، منوچهر فکری ارشاد، طوس، 1350.
  3. دیفر،جون: کیف و لماذا هرب الفلسطینیون من فلسطین؟ مجله الشرق الاوسط العالمیة، المجلد الاول، العدد الثانی، ایار 1971.
  4. العارف، عارف: النکبة، بیروت 1956.
  5. چ شیلوح، تسفی: مقال "اقوال واضحة لعرب اسرائیل"، روزنامه یدیعوت احرنوت، 21/3/1976.